سالی یکبار!
این قرارشان است انگار.
یک عده پیرمرد و پیرزن دوست داشتنی
در آن روستای خشک و کویری
که دسترنج همه ی سالشان را پس انداز می کنند برای چنین روزی.
برای چنین سفری.
هر سال که حکایت رفتنشان را می شنیدم با عقل حسابگر از خودم می پرسیدم :چند بار؟!
.
.
.
می دانی؟ رازهایی در عالم هست که تا کربلا نرفته باشی بر تو فاش نخواهد شد...
پ.ن: عنوان را از کارت ویزیت یکی از جوانان شرکت کننده در همایش بیداری اسلامی برداشته ام.
از همسرم دعوت کرده بود اگر رفتیم کربلا میهمانش باشیم..
توسط: قاصدک های سوخته روز شنبه 91 فروردین 26