سفارش تبلیغ
صبا ویژن



ای خدا ما را کربلایی کن.. - قاصدک های سوخته

   

سالی یکبار!
این قرارشان است انگار.
یک عده پیرمرد و پیرزن دوست داشتنی
در آن روستای خشک و کویری
که دسترنج همه ی سالشان را پس انداز می کنند برای چنین روزی.
برای چنین سفری.
هر سال که حکایت رفتنشان را می شنیدم با عقل حسابگر از خودم می پرسیدم :چند بار؟!
.
.
.
می دانی؟ رازهایی در عالم هست که تا کربلا نرفته باشی بر تو فاش نخواهد شد...

پ.ن: عنوان را از کارت ویزیت یکی از جوانان شرکت کننده در همایش بیداری اسلامی برداشته ام.
       از همسرم دعوت کرده بود اگر رفتیم کربلا میهمانش باشیم..



توسط: قاصدک های سوخته روز شنبه 91 فروردین 26

شب- نجف- شارع الرسول
سر را بلند که می کنی
آن گنبد و گلدسته ی درخشان است،
که نزدیک است قلب را از جا بکند،
که فقط یک گنبد و گلدسته نیست،
همه ی چیزی ست که می خواهی باشد،
زیر لب-بی اختیار-می خوانی:
"و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام"



توسط: قاصدک های سوخته روز پنج شنبه 91 فروردین 24

برای همه
باب الحوائج
بودی
و
برای من
باب الحسین...

پ.ن: چگونه فراموش کنم آن ساعت که پایم را را یارای قدم گذاشتن سمت حرم ارباب نبود
و اگر نبود پاسخِ آن توسل مضطرانه، شاید ...



توسط: قاصدک های سوخته روز یکشنبه 90 بهمن 30

این دست ها که آن ضریح مقدس را مس کرده اند
این چشم ها که از تصویر حریمت مالامال گشته
این پاها که در بهشت بین الحرمین به سوی تو گام برداشته
این لبها که به نام مقدست -"حسین"- باز و بسته شده
و این قلب که که مالامال از محبت تو، از سفر باز گشته

روی آن را خواهند داشت که به گناه باز گردند؟....



توسط: قاصدک های سوخته روز یکشنبه 90 مرداد 23

کربلا رفتیم
اما
کربلایی هم شدیم؟...

دهه آخر شعبان 1432



توسط: قاصدک های سوخته روز چهارشنبه 90 مرداد 12