وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا
ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ *...
و خورشید به سوى "قرار"گاه خویش روان است
این تقدیر آن عزیزِ علیم ست...
پ.ن: برای این روزها، که اربابم به سوی قرارگاهش روان است..
*سوره مبارکه یس آیه 38
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا
ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ *...
و خورشید به سوى "قرار"گاه خویش روان است
این تقدیر آن عزیزِ علیم ست...
پ.ن: برای این روزها، که اربابم به سوی قرارگاهش روان است..
*سوره مبارکه یس آیه 38
مادر که باشی
و شش ماهگی پسرکت بیفتد توی محرم
روضه نمیخواهی برای گریستن
شیر خوردنش
لبخندهای عاشقانه اش به مادر
توی بغل گرفتنش
همه اش خونِ دل است
سخت ترین قسمتش این است که
که میبینی
یک بچه کوچکِ شش ماهه
همه چیز را می فهمد...
.
.
.
فدای خشکی لب هات
که بر روی جراحات سرت پاشیده خاکستر
مگر زخم تو را اینگونه داروها دوا بود...
فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ ،
اگرچه زمانه مرابه تأخیر انداخت،
وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َالْمَقْدُورُ ،
ومُقدَّرات الهى مرا ازیارىِ تو بازداشت،
وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َمُحارِباً،
ونبودم تاباآنانکه باتو جنگیدند بجنگم،
وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َالْعَداوَةَ مُناصِباً ،
وباکسانیکه باتواظهاردشمنى کردندخصومت نمایم،
فَلاََ نْدُبَنَّک َصَباحاً وَ مَسآءً ،
(درعوض)صبحوشام برتومویِه میکنم،
وَ لاََبْکِیَنَّ لَک َبَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً ،
وبه جاى اشک براى توخون گریه میکنم،
حَسْرَةً عَلَیْک َ،
ازروى حسرت وتأسّف
وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َوَ تَلَهُّفاً ،
وافسوس برمصیبت هائى که برتو واردشد،
حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ ، وَ غُصَّةِ الاِکْتِیابِ
تاجائى که ازفرط اندوهِ مصیبت، وغم وغصّه شدّتِ حزن جان سپارم...
*فرازی از زیارت ناحیه مقدسه