مسافر اربعین بود.
دیدمش بعد از سلام ووقبول باشه و ان شاء الله قسمت شما ، برگشته بود توی گوش مامان چیزی گفته بود.
بعد مامان توی همون شلوغی رفته بود کنار دخترک و گفته بود میگه توی اون شلوغی اربعین تو حرم امام حسین هی مدام دختر بزرگتون رو میدیدم.
دخترک چشمهاش خیس شده بود. بعد یادش افتاده بود به اون جمله اون عارف بزرگ مرتبه که گفته بودهیچ کسی نیست که یاد حضرت ارباب بکنه مگر اینکه یقینا حضرت یادش میکنه .
دخترک توی همون اشک ها و امیدواری ها دوباره کربلا خواسته بود
توسط: قاصدک های سوخته روز چهارشنبه 93 آذر 26
دو سال پیش چنین شبی-شب عاشورایی- بود که فهمیدیم حضرت ارباب هدیه مان را حواله فرموده اند...
توسط: قاصدک های سوخته روز دوشنبه 93 آبان 12
آدمی بینهایت طلب است.
به هر وادی که بیفتد،
دلش تا بی نهایت آن را طلب میکند.
به وادی پول ...
به وادی قدرت...
به وادی علم...
فکر میکنم دعاهای ماه مبارک ،
- بخصوص ادعیه شریفی مثل ابو حمزه ثمالی-
با درخواست های بسیار بلند و آرمانی و بی نهایت طلبانه ای که در متن خودشون دارند
(و خیلی اوقات دعاهایی کاملا شخصی هم هستند حتا،)
این حس به ودیعه نهاده شده در وجود انسان-حس بی نهایت طلبی- رو خیلی زیبا اقناع میکنند.
توسط: قاصدک های سوخته روز سه شنبه 93 تیر 31
امروز یکی بهم هشدار داد:
همونقدر که حواست به ترک خصلت های بد هست و برا از بین بردنشون برنامه می ریزی و زحمت میکشی؛
مواظب ورودِ خصلت های بد ِ جدید هم باش!
پ.ن: هسته های زردآلو واسطه شدند برای رسوندن این پیام...
ممنونم خدا که پیش خودت شرمنده ترم نکردی...
با ربط نوشت : با بالا رفتن سن چه اتفاق ها که در وجود آدم نمیافته ...هعی..
توسط: قاصدک های سوخته روز جمعه 93 خرداد 30
نشسته باشی توی حرم امام رئوف
بعد از دو سال آزگار
وسط صحن آزادی
بین آن همه چراغانی شب ِ میلاد باب الحوائج حضرت ابولفضل العباس علیه السلام
پسرک ِ کوجک همانجا خواب رفته باشد
و پسرک بزرگتر مشغول بازی
بعد به دل همسر بیفتد که تفالی بزند به کتاب خدا
و قلب ها تند تند بزند و
این آیه بیاید که:
"وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا"
و دقایقی بعد وقتی که خودت قرآن را باز کنی به نیت هدیه به امام رئوف دوباره همین آیه باشد...
خودم و همسر و پسرها رو می سپرم به خودت...
کمکم کن کم نیارم آقا...
*سوره ی فرقان آیه ی 56
توسط: قاصدک های سوخته روز دوشنبه 93 خرداد 12
دلم جامعه می خواهد...
رجب ِ دوست داشتنی ات هم آمد...و من دست ِ خالی هنوز...آه آه من قلة الزاد...
توسط: قاصدک های سوخته روز دوشنبه 93 خرداد 5
دارم پایان نامه را پیش می برم.
حدیث های نقل شده از تو.
نگاهم میخورد به دعای شب های قدر.
همان دعای قرآن به سر معروف.
که مال هر سه شب ِ قدر است.
و کمتر کسی باید باشد که نخوانده باشدش.
سر سلسله ی راویانش تو هستی.
یعنی این همه سال...
این همه شیعه...
این همه شب ِ قدر ...
این همه قرآن به سر...
تو توی ثواب همه شان شریکی.
تا قیامت.
خوشا به حالت زُرارِه...
توسط: قاصدک های سوخته روز یکشنبه 93 فروردین 31
ندارد قبر تو صحن و مناره
جگرها در فراقت پاره پاره
بگو با من حدیثی از غمت را
عطایم کن دلی مثل زراره
زهرا بشری موحد
توسط: قاصدک های سوخته روز چهارشنبه 91 شهریور 22
تو بگو.
بگو که بعدِ این،
بغض های فروخورده
-آتش سینه ام-
را
کجا باید نجوا کنم؟
توسط: قاصدک های سوخته روز چهارشنبه 91 شهریور 15
هر چه بیشتر می گذرد
بهتر می فهمم
که خدا
تو را فرستاده ست
برای طبابت قلب من...
توسط: قاصدک های سوخته روز چهارشنبه 91 شهریور 15