من شکوه ز دست خویش دارم از دوست نمیکنم شکایت
چون منحنی ام من، او مجانــب باری عجبست این حکایت
خواهیم به وصل هم رسیــــدن اما به کجا؟ به بی نهایت
پ.ن:حتی توی ریاضیات هم دست از سرمان برنداشتی..
توسط: قاصدک های سوخته روز یکشنبه 90 اردیبهشت 25